این مطلب را به عنوان جمعبندیام از مطالعه مبحث ارزشآفرینی در سایت دوستداشتنی متمم به اشتراک میگذارم. امیدوارم که اول از همه برای خودم و بعد برای خوانندگان این وبسایت مفید باشد.
من به نقل از متمم، معتقد هستم که تمام دغدغه کسی که میخواهد رشد کند و رشد دهد، باید تولید ارزش باشد و برای رسیدن به این دغدغه مهم، ضروری است تا معنای ارزش و تولید ارزش را بدانیم. چه بسیارند افرادی که به گمان خود در حال ارزشآفرینی هستند ولی بود و نبودشان فرقی به حال کسی ندارد.
تعریف ارزشآفرینی
واژهی ارزش (Value) با همهی تنوعی که در کاربردهایش وجود دارد، یک مفهوم پایه را همهجا در دل خود دارد و آن ارزیدن و ارزشمند بودن است. وقتی میگوییم «صداقت برای من یک ارزش است»، منظورمان این است که «آنقدر برایم میارزد که حاضرم چیزهای دیگری را به خاطر حفظ آن از دست بدهم.» در اقتصاد هم وقتی میگوییم «ارزش این کالا، یک میلیون تومان است» یعنی «میارزد برای به دست آوردن آن، یک میلیون تومان هزینه کنی.»
به عبارت دیگر:
ارزشآفرینی یعنی اینکه با هزینهای که مشتری پیش از این میپرداخته نیازش را در سطحی بهتر تامین کرده یا همان نیاز را با هزینهای پایینتر تامین کنید.
برای مثال در رستوران، بعد از اینکه یک سالاد سزار دو نفره سفارش دادیم، به این فکر کردم که ارزش واقعی این غذا چقدر است. کیفیت غذا فوق العاده بود. پس از بررسی قیمت هر قلم کالای استفاده شده، این حس بهم دست داد که این غذا چه قیمت بهصرفهای دارد. بنظرم این مثالی بود از اینکه رستوران دار غذای با کیفیتی را با قیمت مشابه رستورانهای دیگر ارائه میدهد. در مثالی دیگر، مدتها برای ورزش به یک استخر خوب میرفتم. خلوت بود با آب تمیز و امکانات عالی ولی قیمت بالا. پس از مدتی که چند سال بود، یک استخر پیدا کردن با همان ویژگیهای مثبت که هزینه کمتری داشت. اینجا نیز حس کردم چقدر خوب است که همان کیفیت را با قیمت کمتر ارائه میدهد و پای ثابت آن استخر شدم.
مهمترین ویژگی ارزشآفرینی
این مهمترین ویژگی پایداری است. ارزشآفرینی باید پایدار باشد. بدین معنا که هم زمان با کسب سود امروز، به اثرات بلندمدت فعالیت خود فکر کرده باشیم. توجه داشته باشیم که پایداری با ثبات متفاوت است. این تفاوت را از جملات پایین متوجه خواهید شد:
- استبداد، ثبات میآورد؛ اما دموکراسی پایداری را به همراه دارد.
- امنیت شغلی، ثبات میآورد؛ اما میتواند به پایداری لطمه بزند.
- استفاده بیشتر از تکنولوژی و گام برداشتن در مسیر تحول دیجیتالی، ثبات یک سازمان را کم میکند؛ اما پایداری آن را افزایش میدهد.
برای جمعبندی میتوان گفت:
سادهترین معنای پایداری، این است که در میانمدت و بلندمدت هم، بتوان یک سبک یا روش را ادامه داد؛ یا از یک ابزار استفاده کرد. ارزش آفرینی پایدار نیز، به این معناست که ارزش خلقشده، کارایی کوتاهمدت ندارد و در میانمدت و بلندمدت هم، همچنان ارزشمند است.
ارزشآفرینی و انگیزههای انسان
ارزشآفرینی ارتباط زیادی با انگیزههای انسان دارد چون ارزش توسط انسانها تعیین میشود. ارزیدن یک چیز از جهت کیفیت و هزینه، توسط انسان قابل درک است و بخاطر همین لازم است تا بدانیم چه چیزهایی برای انسانها جالب است. در گذشته احتمالا به هرم نیازهای مازلو آشنا شدهاید. در پایین تصویر این هرم قابل مشاهده است:
اما اصلاحات زیادی روی این طرح اجرا شده است. یکی از شکلهای تغییر یافتهی طبقهبندی مازلو که میتواند ذهنیت بهتری برای تحلیل انگیزهی انسانها ایجاد کند، مدل ERG است. این مدل توسط آقای کلیتون آلدرفر طرح شد. او نیازهای انسان را به سه گروه اصلی تقسیم کرد که در تصویر پایین قابل مشاهده است:

نیازهای انسانی را میتوان در سه دستهی اصلی جای داد:
- نیازهای بنیادی برای بقا:
این دسته شامل مواردی است که برای زنده ماندن ضروریاند؛ مانند خوراک، پناهگاه و امنیت. بسیاری از خدمات عمومی مثل رستورانها، شرکتهای بیمه و سیستمهای حملونقل شهری، در راستای پاسخگویی به همین نیازها فعالیت میکنند. - نیازهای اجتماعی و ارتباطی:
در این سطح، انسان به دنبال برقراری ارتباط با دیگران و یافتن جایگاه خود در جمع است. تلاش برای پذیرفته شدن، محبوبیت و تعامل اجتماعی از ویژگیهای این مرحلهاند. مراسم مذهبی، مهمانیها و شبکههای اجتماعی، ابزارهایی هستند که این نوع نیاز را پوشش میدهند. - نیازهای رشد و شکوفایی فردی:
در این مرحله، فرد به شناخت خود، کشف استعدادها، درک جهان پیرامون و یافتن نقش خود در زندگی میپردازد. مثلاً کسی که با اشتیاق کتابی تازه میخواند، در حال پاسخ دادن به این نیاز است. البته اگر فردی صرفاً برای خودنمایی در جمع کتابی را بخواند، آن عمل بیشتر در راستای نیازهای ارتباطیاش خواهد بود تا رشد فردی.
همچنین جالب است که در این مدل، کسی که نیازهای لایههای بالاترش تامین نشود، با جدیت و شدت بیشتری، نیازهای لایههای قبلی را پیگیری میکند. دانستن این نکته و موارد بالا، کمک خوبی برای شناخت انگیزههای انسانی است.
زنجیره ارزش
پورتر تأکید دارد که وقتی میخواهیم موقعیت یک فعالیت را با سایر فعالیتهای مشابه از نظر شکل و میزان ارزش آفرینی بسنجیم، نمیتوانیم کل فعالیت را به عنوان یک پیکره واحد ببینیم. بلکه بهتر است فعالیت را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم و ببینیم هر بخش، چقدر و چگونه به ایجاد ارزش کمک میکند. در پایین تصویر طرح پورتر قابل مشاهده است:

- لجستیک ورودی شامل همهی فعالیتهای مربوط به دریافت مواد اولیه، نگهداری و انبار کردن و تحویل آنها به خط تولید است.
- فعالیتهای عملیاتی هم شامل همهی کارهایی است که مواد اولیه را به محصول نهایی تبدیل میکنند. همان چیزی که به زبان ساده، به عنوان خط تولید (Production Line) میشناسیم.
- لجستیک خروجی به فعالیتهای مربوط به محصول نهایی اشاره دارد: انبار کردن محصول نهایی، پردازش سفارشات، زمانبندی تحویل و حمل آنها تا نقطهای که مشتری مد نظر دارد.
- بازاریابی و فروش هم نیاز به توضیح ندارد: همهی فعالیتهایی که باعث میشوند مشتری، تصمیم به خرید محصول بگیرد و هزینهی خرید آن را بپردازد.
- خدمات هم به تعبیر پورتر، همهی فعالیتهایی است که پس از فروش با هدف «حفظ یا افزایش ارزش محصول» ارائه میشوند
پنج فعالیتی که در بالا توضیح داده شد، فعالیتهای اصلی در زنجیره ارزش پورتر هستند. چهار فعالیتی که در بالای فعالیتهای اصلی ذکر شده، فعالیتها پشتیبان هستند. فعالیتهای پشتیبان تاثیرگذار هستند ولی جزو فعالیتهای اصلی نیستند. اهمیت این مدل که برای کارخانهها ارائه شده و امروزه برای کسب و کارها کاربرد دارد، در سایر حوزههای علوم انسانی نیز قابل توجه است. به راحتی میتوانیم هر یک از فعالیتهای اصلی و پشتیبان را برای کاربرد مورد نظر خود استفاده کنیم.
پروژه نهایی
دوست دارم به عنوان جمع بندی نکاتی که در بالا گفته شده، با طرح چند پرسش، مرور و تفکر عمیقتری نسبت به این مباحث داشته باشم: پیشنهاد میکنم اگر حوصله داشتید پاسخ این پرسشها را در قسمت کامنت مشخص کنید:
- ارزشآفرینی را با توجه به حرفه، شغل یا فعالیت تخصصی خود تعریف کنید:
- پایداری در شغل شما چه مصادیقی دارد؟
- مخاطبان شغل، حرفه و فعالیت تخصصی شما چه انگیزههایی دارند؟
- زنجیره ارزش پیشنهادی برای یک کالا یا خدماتی که در فعالیت شما ارائه میشود را شرح دهید:

دیدگاه خود را بنویسید