آدم‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند. آدم‌های نمایشی و آدم‌های چالشی. اصلا از این مدل‌ها ندارم که «آدم‌ها را قضاوت نکنید؛ همه آدم‌ها خوب هستند و این چرت و پرتا.» خود من نمایشی هستم و از نمایشی‌ها خوشم می‌‌آید. از طرفی آدم‌های چالشی زیادی هم دور و برم را گرفته‌اند. به عنوان کسی که خودش یک جور است و اطرافیان‌ش یک جور دیگر باید نظرم را بگویم.


بنظر من: چالشی‌ها ارزش‌آفرین هستند


اینکه نمایشی‌ها ارزش‌آفرین نیستند هم غلط است. آن‌ها هم یک کارهایی می‌کنند ولی حتما چالشی‌ها ارزش‌های بزرگ‌تر و ماندگارتر و همین طور ارزش‌هایی که منافع فردی و جمعی داشته باشد، تولید می‌کنند. چالشی ارزش‌های‌شان متنوع‌تر و کارآمدتر است و برای رسیدن به این حد از ارزش، بهای بزرگی می‌پردازند. بهای شکست.
از سهیل رضایی شنیدم که می‌گفت:«موفقیت خوبه‌هاااا، ولی شکست بخور ببین چه حااااالی میده.»۱ چالشی‌ها با شکست کنار می‌آیند. شکست، پوست روح و روان‌شان را خراش نمی‌دهد. به اصطلاح پوست کلفت شده‌اند. اینکه شکست‌پذیری‌شان ناشی از وراثت است یا یادگیری، نمی‌دانم. قطعا هر دو مؤثر است ولی مطمئن هستم آدم‌های چالشی، بی‌حس‌تر از آن هستند که از آسیب‌های ناشی از شکست بترسند و ترک بخورند.
چالش یعنی خروج از محدوده امن، فرار از مرزهای وجودی، پیاده‌روی در جنگلی که هیچ خبری از آن نداری. می‌توانی در قلعه مالویل۲ وجودت بمانی و اتفاقا هیچ زخمی هم بر نداری ولی رشد نخواهی کرد. گاهی هم وارد جنگل می‌شوی و زخم بر می‌داری و درد می‌کشی ولی باز هم از محدوده امن‌ت خارج می‌شوی. اما بهترین حالت آن جایی است که وارد جنگل بشوی و مورد هجوم قرار بگیری ولی نه زخم برداری و نه درد بکشی. این یعنی پوست کلفت بودن. فکر می‌کنم چالشی بودن ارتباط مستقیمی با پوست کلفت بودن دارد. آدم‌های چالشی پوست کلفت‌تر هستند و همه انسان‌ها باید هر چقدر که می‌توانند به این وضعیت نزدیک‌تر شوند.


ارجاع به:

۱. رادیو مذاکره:گفتگوی محمدرضا شعبانعلی با سهیل رضایی

۲. کتاب قلعه مالویل، روبرت مرل، محمدقاضی، انتشارات علمی فرهنگی