در ایام انتخاب رشته، مهمترین سؤالی که از خودم میپرسم این است که اصلا چیزی به نام انتخاب مسیر زندگی ممکن است؟ انتخاب مسیر زندگی اصلا شبیه مسیر رفتن به سر کار یا انتخاب جادهای که شما را به مقصد سفر خود میرساند نیست. در جاده شاید نهایتا ۱۰ یا ۱۲ ساعت در مسیر باشید. در همین ۱۰ یا ۱۲ ساعت هم کلی اتفاق ممکن است بیفتد که سرعت شما را تند یا آهسته کند. باعث تغییر مسیرتان شود و حتی کاری کند که از همان جایی که آمده بودید، برگردید. وقتی یک سفر ساده میتواند اینقدر در معرض اتفاقات و رویدادهای مختلف قرار بگیرد، چگونه توقع دارید، مسیری که در ۱۹ یا ۲۰ سالگی انتخاب کردهاید را تا ۵۰ یا ۶۰ سالگی ادامه دهید.
در کتاب وسعت یا عمیق از آقای دیوید اپستین به همین نکته اشاره شده است. اینکه در جهانهای بدقلقی مثل جهان ما، چیزی به نام تصمیمگیری نهایی وجود ندارد. جهان بدقلق به جهانی میگویند که حساب و کتاب خاصی ندارد. مثل بازی شطرنج نیست که الگوی خاصی داشته باشید. نمیتوانید برای زندگی در این جهان فرمول خاصی پیدا کنید. در هر لحظه باید متناسب با آن موقعیت تصمیم بگیرید و هر لحظه نیازمند حل مسئله جدیدی است.
به خودم میآیم و متوجه میشوم که دانشآموزان ما این درس بسیار مهم را نیاموختهاند. هنوز هم گمان میکنند که بهتر است رشته یا مسیری را انتخاب کنند که تا آخر عمر پای آن بمانند و ادامهاش بدهند. پس از سه یا چهار سال، عدهای که شجاعت بیشتری دارند مسیر خود را تغییر میدهند ولی خود را کلی سرزنش میکنند. عدهای هم برای اینکه برچسب دمدمی مزاج نخورند، یا حتی برای اینکه نپذیرند در گذشته اشتباه کردهاند، همان مسیر غلط خود را ادامه میدهند.
انتخاب رشته و مسیر، تحت تاثیر عوامل متعددی است. شرایط بیرونی مثل فضای شغلی خانواده و شرایط درونی مثل معنای زندگی و علاقه. کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که در طول ۵ یا ۱۰ سال بتواند همه این شرایط بیرونی و درونی را ثابت نگه دارد. این کاملا طبیعی است که هر چه زمان بگذرد شناخت بیشتری از خود، خلق، خالق و خلقت پیدا کنیم. این کاملا طبیعی است که با پختگی بیشتر انتخابهای قبلی خود را تغییر دهیم. پس چرا همچنان مصمم هستیم که پای انتخابهای گذشتهمان بمانیم.
در جای دیگری از کتاب وسعت یا عمق میخوانیم، آماده شدن برای زندگی در جهان بدقلق نیازمند وسعت پیدا کردن است. اینکه تجربیات مختلفی داشته باشیم. در حوزههای مختلف با مسائل درگیر شده باشیم. مهارتهای بیشتری بیاموزیم و دانش بیشتری کسب کنیم. اتفاقا هر چی در حوزههای متنوعتر سرک بکشیم بهتر است. در جهانهای بدقلق مطمئن هستیم که تجربه آشپزی کردنمان قطعا جایی به کارمان میآید. نمیدانیم کجا ولی حتما و به نحوی ذهن ما آن تجربه را به تجربه جدیدی تعمیم خواهد داد.
با توجه به نکته قبلی، میتوانیم با جدیت بگوییم که اگر فردی مسیر تحصیلی و شغلی خود را تغییر داده باشد، نه تنها خسران زده نیست، بلکه برای زندگی در جهان بدقلق آمادگی بیشتری دارد. مثل تمام افرادی که در دوره دبیرستان تجربی خواندهاند. در دوره کارشناسی، ریاضی و در دوره ارشد مدیریت. اینها فهم خیلی خوبی از مسائل خواهند داشت و بسیار موفقتر عمل میکنند. به شرط اینکه مدام خود را بابت این تغییرات سرزنش نکنند.
شما را دعوت میکنم تا به عنوان حسن ختام این یادداشت، ویدیوی کوتاه زیر از فیلم «انجمن ادبی شاعران مرده» را تماشا کنید و لذت ببرید.

دیدگاه خود را بنویسید